تولد سه سالگي
مي خوام با عشق به ياد بياورم روز تولدت را روزي که تا بي نهايت ميپرستمش شب قبل از تولدت هنوز يادم هست دوش گرفتم وبه کمک مامان امجد موهامو خشک کردم خيلي خوشحال بودم بابا احسان ازم فيلم مي گرفت توي اتاقت رفتم در کمد لباسهايت را باز کردم و به تک تک لباسهايت نگاه کردم همشون خيلي کوچيک و ناز بودند اون موقع خيلي برات حرف زدم ولي بعد که خواستيم فيلمو ببينيم متوجه شديم اشتباها فيلم با سيستم ديگري ضبط شده و قابل مشاهده نيست. نميتونم بگم نگران نبودم يا نمي ترسيدم چون که همون روز شنبه دوازدهم آذر دقيقا ساعت سه مامان امجد به خونه ما اومد و بعد از مدتي مقدمه چيني متوجه شدم دکتر يادگاري که قرار بود عمل سزارين انجام بده دچار مشکل شده بود و دکتر کمالي ...
نویسنده :
مامان
11:56